روزی روزگاری نفت
روزی روزگاری نفت
روزی روزگاری نفت
پدید آورنده : محمدحسین شیخ شعاعی
1. داستان نفت ایران با دارسی شروع شد. ویلیام ناکس دارسی یک سرمایه گذار مشهور انگلیسی بود که با اطمینان به برخی مطالعات زمین شناسی، پولش را از آن سر دنیا کشید و آورد جایی که می توانست آن را چند برابر کند. با دیدن دَم چند تا دلال و جلب موافت مظفرالدین شاه قراردادی با ایرانی ها بست که خیالش را تا 60 سال دیگر راحت می کرد.1 می دانید از چه چیزی خیالش راحت شد؟
اکتشاف، استخراج و بهره برداری، حمل و نقل، فروش نفت و فرآورده های نفتی و تمام عملیات مربوط به منابع نفت ایران (خدا بده برکت!) 16درصد پول نفت هم می ماند برای صاحب خانه. این در سال 1280 بود.
2. بوی نفت که بلند شد به مشام شوروی هم رسید. هرچی بود همسایه بودند و حق همسایگی داشتند. خیلی برایشان زور بود که بیخ گوششان سرمایه مملکتی را حراج کرده باشند و به آنها چیزی نرسد. برای همین کلی سر و صدا راه انداختند ولی تا مدت ها کاری از پیش نبردند تا...(بند8)
3. دو سال بعد از آن که دارسی به نفت رسید شرکت نفت ایران و انگلیس تشکیل شد و دارسی شد یکی از سهام داران آن شرکت. اما قرار و مدارهای قرارداد دارسی همچنان برقرار بود. پالایشگاهی در آبادان ساخته شد و نفت ایران را به دامن جهان ریخت! انگلیس حالا سلطان نفت بود و با دمش گردو می شکست. حق هم داشت چون تقریباً مفت و مجانی به مهم ترین چیز برای توسعه و پیشرفت یعنی انرژی دست یافته بود و خرطومش را در رگ قدرت منطقه فرو کرده بود. تمام اینها در بحبوحه جنگ جهانی دوم بود.
4. اما چندان هم شانس با انگلیس ها یار نبود. زیرا شرایط داخلی به سمتی پیش رفت که عرصه را برای انگلیسی ها تنگ می کرد. مهم ترین این اتفاقات نهضت مشروطه بود.
با مجلس ملی، مقداری از قدرت قاجاری به نماینده های مردم منتقل شد (حداقل ظاهراً که این طور بود) و یکی از چیزهایی که همیشه در مجلس بر سرش داد و بیداد بود نفت بود. گذشته از آن رضا شاه به جای قجرهای بی خیال نشسته بود و دو دره بازی های شرکت نفت گاهی به حدی می رسید که رضاخان را با وجود همه بیگانه پرستی اش به واکنش وادار می کرد.
مثلاً در سال 1310 وقتی که شرکت انگلیسی نفت با حساب سازی های غیر قابل بررسی، درآمد ایران را به کمتر از یک چهارم سال قبل رساند رضاشاه شاه قرارداد دارسی را باطل اعلام کرد.
5. خب فکر می کنید واکنش انگلیس چه بود. تقریباً همان کاری که زورگوهای دنیا الآن درباره پرونده هسته ای ایران انجام می دهند! یعنی هیاهو و مظلوم نمایی همراه با تلاش برای محکومیت ایران در نهادهای بین المللی. اما واکنش حکومت پهلوی با واکنش امروز ما به این قلدری های بیگانگان یکی نبود. هنوز شکایت انگلیس به جامعه ملل نرسیده بود که ایرانی ها نشستند سرمیز مذاکره و کمتر از یک ماه بعد به قرارداد 60 ساله دیگری به نام قرارداد 1312 (1933م) تن دادند.
6. بدین وسیله مفاد قرارداد 1933 به سمع و نظرتان می رسد:
کاهش حوزه شمول امتیاز به 100 هزار مایل مربع (یک چهارم امتیاز دارسی) از بین رفتن حق انحصاری احداث و نگهداری خطوط لوله اولویت نیروی کار ایرانی در صنعت نفت کشور خودشان!
اختصاص مبلغی برای آموزش دانشجویان ایرانی در رشته صنعت نفت. پرداخت 4 شیلینگ برای هر بشکه از سود خالص سالانه.
9. حالا شوروی چیزی که به خودش نرسید هیچ انگلیس ها را هم به دردسر انداخته بود. انگلیس ها فوری به تکاپو افتادند تا نفت جنوب را از دست ندهند. حاصل این تکاپوها قرارداد گس گلشائیان یا قرارداد الحاقی (الحاق به قرارداد 1933) بود که می گفت: «مقررات قرارداد 1933 در کمال اعتبار و قوت خود باقی است و دولت ایران به راحتی نمی تواند آن را لغو کند.» این قرارداد برای تصویب به مجلس ملی رفت ولی نماینده ها رسیدگی به آن را آن قدر لفت دادند که دوره مجلس تمام شد و قرارداد رفت به مجلس بعدی یعنی مجلس شانزدهم؛ مجلسی با حضور مصدق و باقی اعضای جبهه ملی. بررسی این قرارداد در مجلس شانزدهم پیامدهایی فرارتر از رد آن داشت.
10. وقتی کمیسیون نفت مجلس مشغول بررسی قرارداد الحاقی بود تعدادی از نمایندگان مسئله بزرگ تری را مطرح کردند؛ «ملی شدن صنعت نفت.» واکنش اولیه کمیسیون منفی بود و به رد قرارداد الحاقی اکتفا کرد. اما این بحث قبل از آن تبدیل به یک مطالبه عمومی شده بود و دیگر قابل کنترل نبود و هیچ چیز، نه هشدارهای انگلیس و نه تلاش های نخست وزیر وقت (یعنی رزمآرا) نمی توانست جلویش را بگیرد.
آیت الله کاشانی و بسیاری از نیروهای مذهبی برای آگاه کردن مردم دست به کار شده بودند و با سخنرانی های خود همه نیروی ملت را برای فشار بر سیاستمداران بسیج می کردند. این فشارها در ترور رزم آرا که می گفت: «ملی شدن صنعت نفت خیانت بزرگ است» به اوج خود رسید. کشته شدن رزمآرا یک روز بعد اهمیت خودش را نشان داد؛ ملی شدن صنعت نفت دوباره در کمیسیون مطرح شد و این بار به اتفاق آرا به تصویب رسید.
11. مجلس ملی در 24 اسفند 1329 برای بررسی نظر کمیسیون نفت جلسه گرفت. انگلیس هنوز امیدوار بود نماینده های وابسته کاری بکنند، اما کار از کار گذاشته بود و کمتر کسی جرأت داشت به مسئله ای که شور آن تمام مملکت را فراگرفته بود نگاه چپ بکند. رأی گیری انجام شد و ملی شدن صنعت نفت با اتفاق نظر نماینده های حاظر یعنی 95 نفر از 131 نماینده مجلس تصویب شد و برای تأیید نهایی به مجلس سنا رفت تا در آخرین روز سال یعنی 29 اسفند اعلام شود: «به نام سعادت ملت ایران و به منظور تامین صلح جهان، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد می نماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی شود، یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد.»
12. انگلیس بی کار ننشست و با تمام توان به مقابله پرداخت و وقتی راه دیپلماسی را برای ضربه زدن بسته دید، کشتی های جنگی اش را یکی پس از دیگری فرستاد خلیج فارس و با ترفندهای مختلف سعی کرد جنوب ایران را به آشوب بکشاند. اما با وجود مشکلاتی که پدید آورد کاری از پیش نبرد و در برابر خواست مردم و خصوصاً درایت و رهبری چهره هایی چون آیت الله کاشانی که حضوری فعال و مؤثر داشت مجبور به عقب نشینی شد. هر چند که دندان طمعش را هیچ وقت نکشید.
13. مصدق که تا به حال نماینده مجلس بود در سال جدید یعنی 1330 به نخست وزیری رسید و خودش مسئول اجرای قانون جدید نفت شد. در اولین اقدام مصدق به جای ریاست انگلیسی، هیأت مدیره ای جدید در رأس کار قرار گرفت و مسئول کلیه تأسیسات و ادارات شرکت نفت شد. اما اینها همه شامل عملیات غیرصنعتی می شد و عملیات صنعتی همچنان در انحصار خارجی ها باقی ماند. اضافه بر این با وجود قانون ملی شدن صنعت نفت، نفوذ خارجی ها تا سال های سال ادامه یافت و ظلم های زیادی از این طریق بر ملت ایران تحمیل شد.
14. اگر چه نهضت ملی شدن صنعت نفت، نقطه آغازی برای کوتاه کردن دست بیگانگان از منابع این سرزمین بود اما این هدف جز با انقلاب شکوهمند اسلامی و تلاش مردان علم و مبارزه به طور کامل محقق نشد. جریان صنعت نفت و خصوصاً تکمیل آن در نظام اسلامی به ما آموخت که سربلندی یک مملکت در همه زمینه ها به دو چیز نیاز دارد؛ اول توانایی و قدرت علمی و دوم مسئولین با اراده و با ایمان.
منبع: ماهنامه دیدار آشنا شماره 113
اکتشاف، استخراج و بهره برداری، حمل و نقل، فروش نفت و فرآورده های نفتی و تمام عملیات مربوط به منابع نفت ایران (خدا بده برکت!) 16درصد پول نفت هم می ماند برای صاحب خانه. این در سال 1280 بود.
2. بوی نفت که بلند شد به مشام شوروی هم رسید. هرچی بود همسایه بودند و حق همسایگی داشتند. خیلی برایشان زور بود که بیخ گوششان سرمایه مملکتی را حراج کرده باشند و به آنها چیزی نرسد. برای همین کلی سر و صدا راه انداختند ولی تا مدت ها کاری از پیش نبردند تا...(بند8)
3. دو سال بعد از آن که دارسی به نفت رسید شرکت نفت ایران و انگلیس تشکیل شد و دارسی شد یکی از سهام داران آن شرکت. اما قرار و مدارهای قرارداد دارسی همچنان برقرار بود. پالایشگاهی در آبادان ساخته شد و نفت ایران را به دامن جهان ریخت! انگلیس حالا سلطان نفت بود و با دمش گردو می شکست. حق هم داشت چون تقریباً مفت و مجانی به مهم ترین چیز برای توسعه و پیشرفت یعنی انرژی دست یافته بود و خرطومش را در رگ قدرت منطقه فرو کرده بود. تمام اینها در بحبوحه جنگ جهانی دوم بود.
4. اما چندان هم شانس با انگلیس ها یار نبود. زیرا شرایط داخلی به سمتی پیش رفت که عرصه را برای انگلیسی ها تنگ می کرد. مهم ترین این اتفاقات نهضت مشروطه بود.
با مجلس ملی، مقداری از قدرت قاجاری به نماینده های مردم منتقل شد (حداقل ظاهراً که این طور بود) و یکی از چیزهایی که همیشه در مجلس بر سرش داد و بیداد بود نفت بود. گذشته از آن رضا شاه به جای قجرهای بی خیال نشسته بود و دو دره بازی های شرکت نفت گاهی به حدی می رسید که رضاخان را با وجود همه بیگانه پرستی اش به واکنش وادار می کرد.
مثلاً در سال 1310 وقتی که شرکت انگلیسی نفت با حساب سازی های غیر قابل بررسی، درآمد ایران را به کمتر از یک چهارم سال قبل رساند رضاشاه شاه قرارداد دارسی را باطل اعلام کرد.
5. خب فکر می کنید واکنش انگلیس چه بود. تقریباً همان کاری که زورگوهای دنیا الآن درباره پرونده هسته ای ایران انجام می دهند! یعنی هیاهو و مظلوم نمایی همراه با تلاش برای محکومیت ایران در نهادهای بین المللی. اما واکنش حکومت پهلوی با واکنش امروز ما به این قلدری های بیگانگان یکی نبود. هنوز شکایت انگلیس به جامعه ملل نرسیده بود که ایرانی ها نشستند سرمیز مذاکره و کمتر از یک ماه بعد به قرارداد 60 ساله دیگری به نام قرارداد 1312 (1933م) تن دادند.
6. بدین وسیله مفاد قرارداد 1933 به سمع و نظرتان می رسد:
کاهش حوزه شمول امتیاز به 100 هزار مایل مربع (یک چهارم امتیاز دارسی) از بین رفتن حق انحصاری احداث و نگهداری خطوط لوله اولویت نیروی کار ایرانی در صنعت نفت کشور خودشان!
اختصاص مبلغی برای آموزش دانشجویان ایرانی در رشته صنعت نفت. پرداخت 4 شیلینگ برای هر بشکه از سود خالص سالانه.
7. همان طور که می بینید انگلیس هیچ امتیاز دندان گیری که ضمانتی برای اجرایش وجود داشته باشد به ایران نداد و به حداقلی از حقوق اکتفا کرد. حتی نقدترین ماده این قرار داد، یعنی 4 شیلینیگ در هر بشکه که به معنای تثبیت قیمت بود با افزایش قیمت جهانی نفت می توانست به ضرر ما تمام شود. دولت از این قرارداد به عنوان موفقیتی بزرگ نام برد. اما حقیقت آن قدر روشن بود که تعدادی از نخبگان به آن واکنش نشان بدهند و از ننگ قرارداد 1933 زمینه ای برای تحول در روابط نفتی به وجود بیاورند.
8. اما شوروی. جنگ جهانی دوم تمام شد، اما شوروی نیروهایش را از ایران خارج نکرد که هیچ، بیش ترشان هم کرد. چیزی هم که می خواست خیلی روشن بود؛ نفت! نشستند با طرف ایرانی (قوام) قرارمدار گذاشتند به شرط بیرون رفتن از خاک ایران، در قالب شرکت نفتی ایران شوروی از نعمت نفت شمال ایران بهره مند شوند! اما واکنش مجلس تند و صریح بود، به حدی که دامنه مصوبه مجلس تا نفت جنوب هم کشیده شد؛ «دادن هرگونه امتیازی به خارجی ها ممنوع است و دولت مکلف است که به منظور استیفای حقوق ملت ایران از نفت جنوب اقدام کند.»9. حالا شوروی چیزی که به خودش نرسید هیچ انگلیس ها را هم به دردسر انداخته بود. انگلیس ها فوری به تکاپو افتادند تا نفت جنوب را از دست ندهند. حاصل این تکاپوها قرارداد گس گلشائیان یا قرارداد الحاقی (الحاق به قرارداد 1933) بود که می گفت: «مقررات قرارداد 1933 در کمال اعتبار و قوت خود باقی است و دولت ایران به راحتی نمی تواند آن را لغو کند.» این قرارداد برای تصویب به مجلس ملی رفت ولی نماینده ها رسیدگی به آن را آن قدر لفت دادند که دوره مجلس تمام شد و قرارداد رفت به مجلس بعدی یعنی مجلس شانزدهم؛ مجلسی با حضور مصدق و باقی اعضای جبهه ملی. بررسی این قرارداد در مجلس شانزدهم پیامدهایی فرارتر از رد آن داشت.
10. وقتی کمیسیون نفت مجلس مشغول بررسی قرارداد الحاقی بود تعدادی از نمایندگان مسئله بزرگ تری را مطرح کردند؛ «ملی شدن صنعت نفت.» واکنش اولیه کمیسیون منفی بود و به رد قرارداد الحاقی اکتفا کرد. اما این بحث قبل از آن تبدیل به یک مطالبه عمومی شده بود و دیگر قابل کنترل نبود و هیچ چیز، نه هشدارهای انگلیس و نه تلاش های نخست وزیر وقت (یعنی رزمآرا) نمی توانست جلویش را بگیرد.
آیت الله کاشانی و بسیاری از نیروهای مذهبی برای آگاه کردن مردم دست به کار شده بودند و با سخنرانی های خود همه نیروی ملت را برای فشار بر سیاستمداران بسیج می کردند. این فشارها در ترور رزم آرا که می گفت: «ملی شدن صنعت نفت خیانت بزرگ است» به اوج خود رسید. کشته شدن رزمآرا یک روز بعد اهمیت خودش را نشان داد؛ ملی شدن صنعت نفت دوباره در کمیسیون مطرح شد و این بار به اتفاق آرا به تصویب رسید.
11. مجلس ملی در 24 اسفند 1329 برای بررسی نظر کمیسیون نفت جلسه گرفت. انگلیس هنوز امیدوار بود نماینده های وابسته کاری بکنند، اما کار از کار گذاشته بود و کمتر کسی جرأت داشت به مسئله ای که شور آن تمام مملکت را فراگرفته بود نگاه چپ بکند. رأی گیری انجام شد و ملی شدن صنعت نفت با اتفاق نظر نماینده های حاظر یعنی 95 نفر از 131 نماینده مجلس تصویب شد و برای تأیید نهایی به مجلس سنا رفت تا در آخرین روز سال یعنی 29 اسفند اعلام شود: «به نام سعادت ملت ایران و به منظور تامین صلح جهان، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد می نماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی شود، یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد.»
12. انگلیس بی کار ننشست و با تمام توان به مقابله پرداخت و وقتی راه دیپلماسی را برای ضربه زدن بسته دید، کشتی های جنگی اش را یکی پس از دیگری فرستاد خلیج فارس و با ترفندهای مختلف سعی کرد جنوب ایران را به آشوب بکشاند. اما با وجود مشکلاتی که پدید آورد کاری از پیش نبرد و در برابر خواست مردم و خصوصاً درایت و رهبری چهره هایی چون آیت الله کاشانی که حضوری فعال و مؤثر داشت مجبور به عقب نشینی شد. هر چند که دندان طمعش را هیچ وقت نکشید.
13. مصدق که تا به حال نماینده مجلس بود در سال جدید یعنی 1330 به نخست وزیری رسید و خودش مسئول اجرای قانون جدید نفت شد. در اولین اقدام مصدق به جای ریاست انگلیسی، هیأت مدیره ای جدید در رأس کار قرار گرفت و مسئول کلیه تأسیسات و ادارات شرکت نفت شد. اما اینها همه شامل عملیات غیرصنعتی می شد و عملیات صنعتی همچنان در انحصار خارجی ها باقی ماند. اضافه بر این با وجود قانون ملی شدن صنعت نفت، نفوذ خارجی ها تا سال های سال ادامه یافت و ظلم های زیادی از این طریق بر ملت ایران تحمیل شد.
14. اگر چه نهضت ملی شدن صنعت نفت، نقطه آغازی برای کوتاه کردن دست بیگانگان از منابع این سرزمین بود اما این هدف جز با انقلاب شکوهمند اسلامی و تلاش مردان علم و مبارزه به طور کامل محقق نشد. جریان صنعت نفت و خصوصاً تکمیل آن در نظام اسلامی به ما آموخت که سربلندی یک مملکت در همه زمینه ها به دو چیز نیاز دارد؛ اول توانایی و قدرت علمی و دوم مسئولین با اراده و با ایمان.
منبع: ماهنامه دیدار آشنا شماره 113
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}